۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

خمس؛ قانونی که فقهای شیعه به دلیل منافع صنفی آنرا جعل کرده‌اند (نظر اهل سنت و پاسخ آنها به فقهای شیعه)

خلاصه و ویرایش شده از  «لینک اصلی»
الف ) نظر فقهای شیعه :
« يكى از موارد وجوب خمس، مالى است كه از مخارج و هزينه‌هاى زندگى انسان در يك سال اضافه مانده است، خواه اين مال از راه تجارت يا زراعت و كشاورزى و يا حقوق ماهيانه كه دريافت می‌شود، فقهاى شيعه براى اثبات وجوب خمس در سود كسب و تجارت به كتاب و سنّت استناد كرده‌اند:
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آَمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (انفال/41)
و بدانيد هر گونه غنيمتى كه به شما رسد، خمس آن براى خدا و براى پيامبر و براى نزديكان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آن چه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بى ايمان يعنى روز جنگ بدر) نازل كرديم، ايمان آورده ايد و خداوند بر هر چيزى قادر است. فقهاى شيعه  مدعی‌اند در آيه شريفه موضوع «غنيمت» حكم وجوب خمس را مترتب ساخته است».

پاسخ :
غنیمت از کفار در جنگ‌ها گرفته می‌شود، مال بی زحمت باقی مانده از دشمن کافر،(مرده یا شکست خورده ) را غنیمت گویند، اما پولی که از تجارت یا زراعت بدست می‌اید مال مفت نیست، این غنیمت نیست و دهندگان آن کفار نیستند. گرفتن یک پنجم از این مال، یک مالیات نامعقول و بینهایت سنگین است.
بسیاری از علمای شیعه،این قانون را نمی‌شناختند. این قانون را علمای جبل عامل لبنان ساختند و همراه صفویان به کشور ما آوردند. علمای شیعه، ملت را اسیر خود می‌دانند و با قانون خمس جعلی، اموال آنها را به تاراج می‌ برند.آیه ای هم که از خمس صحبت می‌کند ، درباره اولین جنگ بین مسلمانان و کفار است، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند، و غنایمی بدست آوردند و آیه به آنها می‌گوید که اگر مومن هستید پس حق ندارید تمامی‌ غنیمت را برای خود بردارید، باید یک پنجم آنرا تحویل رهبر دهید و چهار پنجم به خودتان تعلق می‌گیرد. آیات قبل و بعد ، بلکه همه آیات سوره انفال درباره جنگ است، پس تعجبی ندارد که اهل سنت خمس را یکی از احکام جهاد می‌دانند.
از سوی دیگر، خداوند، سود تجارت را غنیمت نمی‌داند سود تجارت را ربح می‌نامد. پس اگر قرآن می‌فرمود:
(وَاعْلَمُوا أَنَّمَا ربحتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ ... ) آنوقت می‌توانستیم به فقهاى شيعه حق بدهیم. مقصود قرآن كاملا واضح است، اما مشکل اساسی علمای شیعه‌اند که چون در تاریخ خود، جهاد نداشتند و ندارند پس از غنیمت محروم بودند و هستند اما چون علاقه به غنیمت گرفتن دارند پس از مال پیروان و مقلدان ساده لوح خود، غنیمت جنگی می‌گیرند! هم دشمن جان و ایمان آنهانند و هم دشمن مال آنها.
علماي شيعه، چون خودشان هم دیدند، آیه چندان کمکی به آنها نمی‌کند، بسراغ کتب لغت رفتند تا شاید در آنجا دلیلی برای این قانون عجیب خود بیابند:


ب) نظر فقهای شیعه :
« در اين جا بايد ديد كه مقصود از غنيمت چيست؟ آيا مقصود غنيمت جنگى است يا هر فایده اى است كه انسان به دست مى آورد؟ براى فهم اين واژه باید به لغت شناسان مراجعه كرد تا از آن راه علم به معناى لغات قرآن و سنّت حاصل گردد. با مراجعه به لغت معلوم مى شود كه غنيمت به معناى مطلق فایده اى است كه انسان به دست مى آورد و اختصاصى به غنيمت جنگى ندارد:
خليل فراهيدى مي‌گويد :
الغنم الفوز بالشى فى غير مشقة و الاغتنام انتهاز الغنم.
العين: ماده غنم.
غنيمت بدست آوردن چيزي است بدون سختي و اغتنام به معني استفاده از غنيمت است .
غنم در لغت معناى وسيع ترى از غنيمت جنگى دارد و به معناى مطلق فائده اى است كه انسان بدون مشقت و سختى به دست آورده باشد ولى بعدها پس از نزول قرآن به خاطر جنگ‌هايى كه پيش آمد غنيمت بيشتر در معناى اموالى استعمال شد كه از مشركان گرفته مى شد. بنابراين لفظ غنيمت در آيه بر همان معناى لغوى آن حمل مى شود مگر اين كه قرينه قطعى وجود داشته باشد كه مقصود از آن غنيمت جنگى باشد».
پاسخ :
اولا:  قرآن خودش خودش را تفسیر می‌کند
دوم : اگر این آیه درباره درآمدها باشد نه درباره غنیمت جنگی، پس سزاوار ‌بود که قرآن آن را شرح و بسط می‌داد و آیه‌ها در آن باره می‌آمد نه اینکه به این سرعت و سرسری از آن رد می‌شد.
سوم: فقهای شیعه در همین نقل قول از خلیل فراهیدی هم تقلب کرده  «انتهاب» را «انتهاز» نوشته‌اند!! و معنیش را هم «استفاده کردن» نوشته‌اند در حالیکه انتهاب از نهب است یعنی غارت کردن،
امان از علمای شیعه که از دروغگویی و تقلب نه خجالت می‌کشند  نه خسته می‌شوند!
چهارم :در همین کتاب العین(کتاب خلیل فراهیدی) هرجا که کلمه غنیمت آمده منظورش مال جنگی است نه سود تجارت . چند جمله از همان کتاب:
والفيء: الغنيمة،...... والفعل منه أفاء، قال جل وعزّ: " ما أفاء الله على رسوله "
والصَّفيُّ: ما كانَ رسولُ الله - صلّى اللهُ عليه وعلى آله وسلَّم - يَصطَفيه لنفسه أي يختاره من الغَنيمة بعد الخمس قبلَ أن يَقسِمَ.
والمِرباعُ :كانت العرب إذا غزت أخذ رئيسُهم رُبْعَ الغنيمةِ، وقَسَمَ بينهم ما بقي.
نهب: النَّهْبُ: الغَنيمةُ،
و در همین کتاب، برای سود تجارت کلمه ربح آمده است!

ج) نظر فقهای شیعه :
«اهل سنت روايات بسيارى از پيامبر اكرم نقل نموده‌اند كه ایشان به اصحاب خويش دستور گرفتن خمس داده‌اند :
(لما وقد عبدالقيس لرسول الله فقالوا: ان بيننا و بينك المشركين و انا لا نصل اليك الاّ فى اشهر الحرم خمرنا بجمل الامره ان عملنا به دخلنا الجنة و ندعو اليه من ورائنا. قال: آمركم باربع و انهاكم عن اربع، آمركم بالايمان بالله و هل تدرون ما الايمان؟ شهادة ان لااله الاّالله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة و تعطوا الخمس من المغنم.)صحيح البخارى، ج 4، ص 250 و صحيح مسلم، ج 1، ص 35 .
1. در اين حديث پيامبر از اهالى عبدالقيس نخواسته است كه غنيمت‌هاى جنگى را پرداخت نمايند زيرا آنان از خوف مشركين نمى توانستند نزد پيامبر بيايند بنابر اين جنگى در كار نبوده تا مقصود از غنيمت در حديث غنيمت جنگى باشد.
2. ممكن است مقصود غنائم جنگى باشد كه مسلمانان از طريق جنگ و جهاد به دست آورده‌اند اين احتمال نيز باطل است؛ زيرا اولاً، جنگ و جهاد بدون اذن پيامبر جايز نبوده است و معلوم هم نيست كه از حضرت اذن گرفته باشند، خصوصاً اهالى عبدالقيس كه امكان ارتباط با پيامبر را جز در ماه‌هاى حرام نداشتند، علاوه بر اين كه پيامبر خودش غنائم جنگى را تقسيم مى كرد و معنا نداشته كه پيامبر از آنان بخواهد كه اين تقسيم را انجام دهند .
3. احتمال سوم اين كه مقصود از غنيمت، كسب و تجارت باشد؛ يعنى در همه موارد فوق پيامبر دستور داده كه مردم از مازاد بر كسب و تجارت خود خمس پرداخت نمايند».
پاسخ:
این حدیث بخاری درباره نمایندگان قومی است که مسلمان شده بودند، اما بین آنها از بین سرزمین مسلمانان فاصله زیادی داشت و از این بدتر در سر راه کفار حربی قرار داشتند و آنها فقط می‌توانستند در شهرهای حرام سفر کنند، لذا از پیامبر خواستند به آنها دستورات جامعی بدهد و رسول الله در ضمن این دستورات فرمودند یک پنجم غنیمت را باید بدهید و این که شیعه می‌گوید آنها در جنگی در گیر نبودند تا این دستور داده شود می‌گویم چرا نبودند، مگر در حدیث نیامده بین آنها و کفار دشمنی بود و نمی‌توانستند آزادانه حرکت کنند دشمنی یعنی جنگ و بفرض محال که درگیر جنگ نبودند هم دلیل نمی‌شود که از قانون خمس بی‌خبر باشند، چه کسی ضمانت داده که این قبیله تا قیامت با همه در حالت صلح باشند ؟!
این حدیث هیچ ربطی به خمس از درآمد و زراعت و تجارت ندارد .اگر ‌داشت حتما از عصر رسول الله و خلفای راشدین داستانها درباره خمس تجارت داشتیم اما یک حدیث هم نداریم.پس ثابت شد که قانون خمس شیعه‌ها، یک قانون شیطانیست و علمای شیعه برای پر کردن جیب گشاد خود آنرا اختراع کرده‌اند.

هیچ نظری موجود نیست: